آه ، ای تیر ای تیر دلدوز


باز در زخم جانی نشستی

آه ، ای خار ای خار جانسوز


باز در دیدگانم شکستی

ای ، ای گرگ ای گرگ وحشی


چنگ و دندان به جانم فشردی

این جگرگاه بود ، آن جگر بود


این که بشکافتی ، آن که خوردی

آتش ای آتش ای شعلهٔ مرگ


سوختی ، سوختی پیکرم را

مشت خاکستری ماند از من


سوختی باز خاکسترم را

ای توانسوز درد روانکاه


رفت جانم ، ز جانم چه خواهی ؟

ناله ام مرد در ناتوانی


از تن ناتوانم چه خواهی ؟

غیرت و رشک او آتشم زد


جان پر مهر من کینه جو شد

آرزویش به دل مرد و زین پس


مرگ او در دلم آرزو شد

دیدهٔ دیده بر دیگرانش


سرد و خاموش و بی نور ، خوشتر

لعل خندیده بر دشمنانش


بسته در تنگی ی گور ، خوشتر